سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشته های کشکی من
سلام ..خوش اومدید قربون قدمتون...ا*ینجا فقط منم ودلم* ...نوشته هام زیاد جالب نیستن ولی خواستین کپی کنین ذکر منبع بفرمایید:دی
درباره وبلاگ




پیوندها
من وآینده من
شین مثل شعور
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
جاده های مه آلود
هواداران بازی عصر پادشاهان ( Kings-Era.ir )
مهندس محی الدین اله دادی
۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩
تعمیرات تخصصی انواع پرینتر لیزری اچ پی HP رنگی و تک رنگ و اسکنر
►▌ رنگارنگ ▌ ◄
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ
ایران اسلامی
دلـتنگـ هشـیگـــــــــی
جـــــــــــــــــــــــــذاب
دل شکسته
یکی هست تو قلبم....
به‌دونه
S&N 0511
الهگان
عشق پنهان
Manna
♥Deltangi
اواز قطره
سایت حقوقی (قانون ایران) www.LawIran.ir
یه دختره تنها
نهِ /دی / هشتاد و هشت
behtarinamkhoda
هر چی تو فکرته
بزرگترین گالری عکس افسانه دونگ یی
اهلبیت (ع)،کشتی نجات ما...
کنیز مادر
نوری چایی_بیجار
نمی دونم بخدا موندم
ساده ترین حرف
یاور 313
ghamzade
آخرین اخبار شرکت های مربوط به موبایل
خوش مرام
بر و بچه های ارزشی
vagte raftan
مناجات با عشق
زندگی زیباست اما...
تَرَنّم عفاف
خونه باغ
مطالب وتصاویرجالب
نوجوونی از خودتون
نون و ریحون
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
دانشجویان دلاورکلا
اخبار روز ایران وجهان
رهایم کن....بگذار آزاد باشم
بهترین قالب های وبلاگ


لوگو




آمار وبلاگ
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 33737






سه شنبه 91 دی 26 :: 11:3 صبح :: نویسنده : رها

 

دیروز آینه ام از روی دیوار افتاد وشکست....

       هرچه تلاش کردم خودم را یکپارچه در آن ببینم نشد..

قطعا هایش را کنار هم چیدم ...ولی باز....

       آینه انگار که بندزن میخواست...بندزنی که بسازدش مثل روز اول!

ولی تازگی ها بند زن ها هم کم کار شده ان..! آخر دیگر کسی آینه شکسته را بند نمیزند..!

 

خورده هایش را جمع میکند و می اندازد دور دست ...!

راستی یادم رفته بود

                     آینه ام چینی بود

                                            سرخ بود وکمی هم شبیه دل بود...!

وقتی شکست انارش ترک خورد ...وتماتم وجودم را لبریز دانه کرد....دانه های شکسته..!

امروز پس از گذشت ماه ها یک بند زن پیدا کردم....

دلم را بند زد وانار ترک خورده دلم را....

 

پ.ن:خدا جواب دلهای شکسته رو زودتر میده..

 

91/10/24    ساعت 11:30




موضوع مطلب :
شنبه 91 دی 23 :: 4:11 عصر :: نویسنده : رها

 

تمام گلبرگهایم را تقدیمت میکنم تابدانی حتی در نهایت نداری هم دوستت دارم..


تمام گلبرگ هایم را تقدیکت میکنم..

                  به جز آخرینش را که نگه داشتمش برای روزمبادا..


روزی که تو با نا امیدی می آیی وشروع میکنی...

 

  دوستم دارد ...

                  دوستم ندارد...


و می بینی که من هنوز هم دوستت دارم...

 

91/8/28   ساعت 12:55




موضوع مطلب :
شنبه 91 آذر 4 :: 2:0 عصر :: نویسنده : رها

ای ماه تابنده,ای موج طوفنده                       تودر پی آب و اباز تو شرمنده

خمیده ام,شکسته ام,برادرم بی تو               ببین ز پا شکسته ام برادرم بی تو

زهر کجا پا به پای من بودی                         برادر با وفای من بودی

                                          *** ******* ****

همه تشنه بودند...عباس دیگر نتوانست گریه کودکان را تاب بیاورد...

برخواست.... رفت تا آب بیاورد...

 

به فرات رسید...دستش را پراز آب کرد وجلوی صورتش گرفت ...

مکثی کرد...آب را به رود برگرداند ومشک را پر از آب کرد....

به راه افتاد تا علی وسکینه را آب برساند...

 

ملعونی دستش را نشانه گرفت؛دستش جدا شد...ولی عباس مشک را رها نکرد..

عباس هنوز امید داشت ...آن یکی دستش را زدند..هنوز امید داشت...

مشکش را زدند وعباس نا امید برزمین افتاد...

وبرای اولین بارصدا زد برادرم...

عباس به خیمه نرفت چراکه شرمنده بود شرمنده روی برادر زاده هایش..شرمنده زینب..

شرمنده بچه های فاطمه....

 

عباس که شهید شد...

زینب گفت:باید لباس اسارت به تن کنیم....

حسین گفت:کمرم شکست...

دشمن گفت:بتازید که لشگر حسین بر زمین افتاده ....

 

وعباس اینگونه بود..همانگونه که در نوجوانی آرزویش را داشت....

آرزو داشت پدرش بگوید ..تا عباس را دارم نیازی به لشگر ندارم....

وحسین نیز تا عباس را داشت نیازی به آب هم نداشت چه برسد به لشگر...

 

در کنار علقمه سروی زپا افتاده است       یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است

جانم فدایت عباس...

 

پ نوشت:

به غیر از اشعار, متن از نوشته های خودمه......التماس دعا

 

 

 




موضوع مطلب :
شنبه 91 آبان 27 :: 3:31 عصر :: نویسنده : رها

این روز ها آسمان خون گریه میکند..نه به خاطر حسین وابالفضل وعلی اکبرو

علی اصغرو حر وزینب وسکینه ورقیه و.... بلکه به خاطر بی وفایی ..بی وفایی من وشما!

مایی که اصل واقعه عاشورا وحسین را گم کردیم وپرداختیم به خون وخونریزی وسر بریده و

الل الخصوص تشنگی کاروان امام...!

حسین سید الشهداست...درست                   به مظلو.میت کشتنش ..... درست

ولی تاحالا فکر کردین اصل وهدف عاشورا چی بود..؟؟....چه درسی داشت..؟/

مقاومت در برابر تشنگی..!!   نــــــــــه...

وفاداری.......!!           نـــــــــــــــــــه...

نماز....!       آری....

درسش این بود که ولایت پایدار بمونه ولایتی که ما تاحالا شاید اصلا بهش فکر نمی کردیم!

اصلا میدونستین اگه واقعه عاشورا رخ نمیداد...اسلام مرده بود...دیگه اسلامی نبود ...دیگه حسینی نبود ...

که شما به بهانه اون به خاطر دربه دری های خودتون توی زندگی هم شده گریه کنین!!

 

بدتراز همه این بی وفایی ها اینه که اومدن و بزرگترین درد امام رو تشنگی نشونمون دادند..!

توی روضه ها از لبای خشکیده امام گفتند از سر بریده اش...از زینب وسکینه...ولی

افکار امام رو بهمون یاد ندادند به جاش زخمهای تنشون رو نشون دادند وبزرگترین درد امام رو بی آبی خوندن...

 

توی این شبا دراصل ما باید به حال خودمون گریه کنیم کههنوز بعد از قرنها حسین وهدفش رو نشناختیم...

هنوز واقعیت کربلا رو درک نکردیم. 

.ولی مشکی میپپوشیم ...

مشکی عزا. ..ولی نه عزای افکار حسین...بلکه عزای

زخمهای نخورده حسین...

http://www.novinfun.com/upload/images/97185652095486467986.jpg

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 91 آبان 16 :: 2:29 عصر :: نویسنده : رها

 

سالها پیش وقتی برای اولین بار در این دنیا قدم نهادیم گریه سر دادیم...میدانید چرا؟

 

گریه‌آورچون میترسیدیم,میترسیدیم چون تا به آن هنگام در دنیایی بزرگ از نظرپاکی وصداقت زندگی میکردیم....

وهمین پاکی بود که ما را از ورود به این دنیا میترسیاند ...وما میترسیدیم وگریه میکردی....!

سالها گذشت وما همچنان گریه کردیم...ولی هیچکس نفهمیدما به راستی برای چه گریه میکنیم...

آنقدر برایمان از دنیا ولذت هایش گفتندکه کم کم خودمان هم باورمان شد که برای نیازهای دنیایی مان گریه میکنیم..!

آنقدر گفتند وگفتند که خودمان را واصل گریه هایمان را فراموش کردیم...

مجبور شدیم بسوزیم وبسازیم...ولی چه ساختنی؟

ساختن خودی ویران وترسناک , ساختن همان دنیایی که روزی خودمان از ورود به آن ترسیده بودیم

وگریه سر داده بودیم؛به نشانه اعتراض!

همچنان که روزها میگذشت ما با ترسهایمان خو میگرفتیم وزندگی خوب وخوشی را سپری میکردیم..!!!!!وااااای

 

سالهای سال از اولین روز ورود مان به این دنیا گذشت ووقت خداحافظی سر رسید...

بازگریه وگریه.....!     گریه‌آور      این بار برای چه؟؟

شاید گرسنه ایم.....شایدماشین نداریم......شاید اسباب بازی میخواهیم....و.....

شاید هم خودمان را نمیشناسیم واین است که ما را ترسانده...!

 

ولی حیف...!

                    آخر جاده زندگی تابلو دور زدن ممنون هست ونمیشه برگشت...!

 

پس تا میتونید پاک زندگی کنید...گریه کنید...!

گریه ای که هیچوقت تمامی نداشته باشد و همه مردم از خواب غفلت بیدار شوند و همه با هم گریه کنیم و

همه باهم آرام بگیریم...ولی این بار به نشانه شوق...شوق پاکی وصداقت....

 

1391/8/13    ساعت 23:45

 

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 2:31 عصر :: نویسنده : رها

 

ماه ,ستاره , خورشید

                            کدام رابرایت آرزو کنم؟

 

ماه , وابسته خورشید

         ستاره , وابسته شب

                  وخورشید ,بخشنده ای همیشگی....بدون وابستگی....

 

که فقط عشق الهی اورا روشن نگه داشته....!


پس عزیزم خورشید بودن وخورشیدوار زندگی کردن را برایت آرزو میکنمدوست داشتن

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 91 آبان 10 :: 2:24 عصر :: نویسنده : رها

 

دلم برای دلم میسوزد....

                 از بس لگد خورده...نای گریه کردن برای خودش را ندارد....

 

خدایا..!

          دلم را سپردم به تو ....

 

                                      مثل همیشه...!

 

 

1391/2/6




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 مهر 24 :: 2:24 عصر :: نویسنده : رها

 


گاهی دلم دنبال بهانه میگردد

            

          و حتی با دیدن افتادن برگی از درخت...

                         

                                       گریه ام میگیرد..

 

 




موضوع مطلب :
دوشنبه 91 مهر 24 :: 2:18 عصر :: نویسنده : رها

چقدر خود خواه است....

                         دلم را میگویم...

 

میگوید:

                     باش تا باشم...

                                      نباشم ,نیستی...

                                     من بی تو .. .. .. تو با من...!

 

1391/1/30




موضوع مطلب :
پنج شنبه 91 مهر 13 :: 2:51 عصر :: نویسنده : رها

 

باز باران با ترانه....

              میخورد برخاک قلبم.....

 

باورت شاید نباشد..

              خشکیده است این حس فخرم.....

 




موضوع مطلب :
1 2 3 >
کد موزیک می خوای؟