شنبه 91 آبان 27 :: 3:31 عصر :: نویسنده : رها
این روز ها آسمان خون گریه میکند..نه به خاطر حسین وابالفضل وعلی اکبرو علی اصغرو حر وزینب وسکینه ورقیه و.... بلکه به خاطر بی وفایی ..بی وفایی من وشما! مایی که اصل واقعه عاشورا وحسین را گم کردیم وپرداختیم به خون وخونریزی وسر بریده و الل الخصوص تشنگی کاروان امام...! حسین سید الشهداست...درست به مظلو.میت کشتنش ..... درست ولی تاحالا فکر کردین اصل وهدف عاشورا چی بود..؟؟....چه درسی داشت..؟/ مقاومت در برابر تشنگی..!! نــــــــــه... وفاداری.......!! نـــــــــــــــــــه... نماز....! آری.... درسش این بود که ولایت پایدار بمونه ولایتی که ما تاحالا شاید اصلا بهش فکر نمی کردیم! اصلا میدونستین اگه واقعه عاشورا رخ نمیداد...اسلام مرده بود...دیگه اسلامی نبود ...دیگه حسینی نبود ... که شما به بهانه اون به خاطر دربه دری های خودتون توی زندگی هم شده گریه کنین!!
بدتراز همه این بی وفایی ها اینه که اومدن و بزرگترین درد امام رو تشنگی نشونمون دادند..! توی روضه ها از لبای خشکیده امام گفتند از سر بریده اش...از زینب وسکینه...ولی افکار امام رو بهمون یاد ندادند به جاش زخمهای تنشون رو نشون دادند وبزرگترین درد امام رو بی آبی خوندن...
توی این شبا دراصل ما باید به حال خودمون گریه کنیم کههنوز بعد از قرنها حسین وهدفش رو نشناختیم... هنوز واقعیت کربلا رو درک نکردیم. .ولی مشکی میپپوشیم ... مشکی عزا. ..ولی نه عزای افکار حسین...بلکه عزای زخمهای نخورده حسین...
موضوع مطلب : |